چو برکشي علم قربت از حريم حرم

شاعر : خواجوي کرماني

ز ما بباديه ياد آر از طريق کرمچو برکشي علم قربت از حريم حرم
شميم باغ بهشتست يا نسيم ارمندانم اين نفس روح بخش روحاني
کسي که بر دلش از بيخودي زدند رقمرقوم دفتر ديوانگي نکو خواند
مگر گهي که زني خيمه بر جهان عدممسخرت نشود تختگاه ملک وجود
چرا ببي در مي سرزنش کني چو درممرا که گنج غمت هست در خرابه‌ي دل
اگر چنانکه کني قتل من بتيغ ستمبدور باش فراقم ز خويش دور مدار
کجا بساحل شادي رسم ز ورطه‌ي غمکنون که کشتي عمرم فتاده در غرقاب
که هيچکس نکند قصد آهوان حرمچو صيد عشق شدم از حراميم غم نيست
غبار خاطر او را بب چشم قلمچه خيزد ار بنشاني چو خاک شد خواجو